در یک تعریف ساده، نگرش با توجه به تجارب فردی و شخصیت افراد، یک طرز فکر یا تمایل به عمل در یک شیوه خاص است. به طور معمول وقتی ما به نگرش­های افراد اشاره می­کنیم، در واقع تلاش می­کنیم رفتار افراد را توضیح دهیم. به عبارتی نگرش­ها ترکیب پیچیده­ای از شخصیت، باورها، ارزش­ها و انگیزه­هایی هستند که ما با آن­ها تمایلات خودمان را نشان می‌دهیم (Pickens, 2005: 44). نگرش­ها در نتیجه یادگیری، مدل­سازی دیگران و تجارب مستقیم خودمان با مردم و موقعیت­ها شکل می­ گیرند. علاوه بر این نگرش­ها مانند بسیاری از چیزهای دیگر از طریق تجربه آموخته می­شوند و تحت تأثیر آن­ها قرار می­ گیرند. آن­ها می ­توانند سنجیده شوند و حتی تغییر کنند (Pickens, 2005: 47, 48). همچنین نگرش­ها در طول زندگی از طریق فرایند جامعه­پذیری شکل می­ گیرند. از این­رو اگرچه تحول آن­ها مستلزم زمان، تلاش و اراده است اما امری امکان­ پذیر است (Pickens, 2005: 50).

 

در واقع نگرش یک جنبه­ مهم از زندگی عاطفی و احساسیِ ما را تشکیل می‌دهد. ما نسبت به افراد و اندیشه­ ها نظرات خاصی داریم که ناشی از اطلاع ما از آن­ها، احساس ما نسبت به آن­ها و تمایل ما به انجام عملی ‌در مورد آن­هاست. این گونه نظرها غالباً تعیین کننده­ شیوه­ برخورد ما با آن اشیاء، افراد یا اندیشه هاست (کریمی، ۱۳۷۹). می­توانیم بگوییم نگرش سیاسی نیز ایستاری است که افراد و گروه ­های مختلف اجتماعی در مقابل حوادث سیاسی داخلی و بین ­المللی اتخاذ ‌می‌کنند. به تعبیری دقیق­تر نگرش­ متضمن نوعی ارزیابی از کسی یا چیزی است. این ارزیابی امری کیفی و غیرمحسوس است (صباغ­پور، ۱۳۷۳: ۴۳). از طریق نگرش­های گروه ­های اجتماعی ‌می‌توان نخست آگاهی­ها و بینش­های این گروه­ ها را نسبت به موضوع مورد سنجش دریافت. دوم؛ ‌می‌توان عقاید نسبتاً ریشه­دار را از عقاید زودگذر بازشناخت. دیگر آن­که؛ ‌می‌توان شدت، ضعف، گستره و سوگیری نگرش­های آنان را مورد شناسایی قرار داد. چرا که به تعبیر “اش و بارتلت” اساسا نگرش­ها راهنمای عمل هستند و فرد بدون داشتن نگرش­های راهنما، سردرگم و پریشان می­ شود (صباغ­پور، ۱۳۷۳: ۲۷).

 

تحقیق ‌در مورد نگرش نیز در دهه­های گذشته رجعتی داشته است به جایگاه آن در روان شناسی اجتماعی، به طوری که پس از دهه­ ۱۹۵۰ تحت الشعاع کارهایی که در حوزه­ پویایی گروهی انجام شده قرار گرفته بود. نیم قرن قبل از آن، تحت تأثیر نظریه­پردازان زیادی همچون توماس و زنانیکی (۱۹۱۸) و واتسون (۱۹۲۵) به نگرش به عنوان مفهوم مرکزی توجه می­شده است. در واقع، آنان روان­شناسی اجتماعی را با مطالعه­ نگرش­ها یکسان می­پنداشتند. تمرکز تحقیقات ‌در مورد نگرش در اواخر دهه ۱۹۳۰ به اوج رسیده بود و در ۱۹۵۰ به سمت پویایی گروهی تغییر جهت داده بود. تنها در دهه­ پایانی ۱۹۶۰ بود که تحقیقات پیرامون نگرش به جایگاه شکوفای فعلی خود بازگشت (Lindzey, 1975: 136).

 

به­ طور کلی پژوهش­هایی که ‌در مورد سنجش نگرش­ها صورت گرفته به دو دسته کلی تقسیم می‌شود. دسته اول پژوهش­هایی است که از سوی روانشناسانی چون فستینگر، لوین، هایدر، مورنو مطرح گردید. دوم پژوهش­های کاربردی که در نگرش سنجش­های مربوط به مذهب، سیاست، نژاد و اقوام و ملل صورت پذیرفت. این پژوهش­ها غالبا خاستگاهی جامعه­شناختی و روانشناسی اجتماعی داشته است. به عنوان نمونه ‌می‌توان به مطالعات آلموند، سیدنی، لین، ساترلند، راجرز، لازارسفلد و… اشاره نمود (صباغ­پور، ۱۳۷۳: ۳۱). شناخته­شده‏ترین تحقیق تجربی در این زمینه کارآلموند و وربا در کتاب فرهنگ مدنیاست که نگرش‏های سیاسی پنج کشور آمریکا، انگلیس، آلمانغربی، ایتالیا و مکزیک را مورد مطالعه قرار داده است.

 

در نهایت ‌می‌توان گفت: نگرش­ها ابعاد و مؤلفه‌ ­های بسیاری دارند؛ برخی روانشناسان اجتماعی مدل ABC نگرش­ها را می­پذیرند. در واقع هر نگرش شامل سه مؤلفه‌­ی احساسات[۱۴]، رفتار[۱۵] و شناخت[۱۶] نسبت به رفتار، موضوع، پدیده یا نهاد خاصی است. بُعد احساسی به احساسات مثبت یا منفی درباره موضوع مورد نظر اشاره دارد. بُعد رفتاری شامل قصد افراد برای عمل به شیوه ­های خاصی در رابطه با موضوع مورد نظر است؛ و در نهایت بُعد شناختی که به مجموعه دانستنی‌ها و اطلاعات فرد درباره موضوع مورد نظر اشاره می­ کند. ‌بنابرین‏، هر نگرش، سازه یا خوشه­ای از احساسات، خواسته ­ها و ناخواسته­ها، نیت­های رفتاری و افکار و عقاید فرد نسبت به موضوع خاصی است. البته نباید فراموش کرد که این سه مؤلفه‌ به طور نزدیکی به یکدیگر وابسته­اند (Lindzey, 1975: 116). بر طبق نظر آیزان و فیشبین[۱۷] (۱۹۷۵) مؤلفه‌ ­های شناختی، عاطفی و رفتاری اغلب به طور تجربی قابل تمایز نیستند. تحقیقات آن­ها نشان می­دهد که تنها یک مدل تک بُعدی از نگرش قابل قبول است. چراکه همه سنجه­ های نگرش (شناختی، عاطفی و رفتاری) رفتار افراد را در طول یک ارزیابی مستمر شکل می­ دهند (Kwon & A. Vogt, 2010: 425).

 

در یک دسته­بندی دیگر ‌می‌توان نگرش­های سیاسی را در قالب باورهای سیاسی و احساسات سیاسی قرار داد. باورهای سیاسی خود شامل مؤلفه‌ ­های زیر هستند: ۱- توانایی سیاسی؛ باور فرد نسبت به توانایی‌های سیاسی خود است و همچنین باور وی نسبت به توانایی‌های نظام سیاسی مورد نظر. ۲- اثربخشی سیاسی که شامل دو بُعد است: الف) اثربخشی درونی: به معنی باور به توانایی فرد در فهم سیاسی و تأثیر بر حوادث سیاسی و میزان تأثیرگذاری فرد بر حوزه سیاست. ب) اثربخشی بیرونی: باور ‌به این­که نهادهای سیاسی پاسخگوی شهروندان هستند. ۳- توانایی رقابت مدنی؛ منظور باور به فعالیت­های مدنی و این­که فرد دارای مهارت­ های مدنی است و نظام سیاسی وظیفه یک شهروند است (کردی، ۱۳۸۸: ۱۲۴). احساسات سیاسی نیز با باورها ارتباط تنگاتنگ دارند. احساسی خوش یا ناخوش نسبت به حوزه سیاسی زندگی اجتماعی که در نتیجه ارزیابی فرد از خویش و نظام سیاسی شکل ‌می‌گیرد. در ذیل به مؤلفه‌ ­های آن اشاره خواهیم داشت:

 

۱- مباهات و فخر یا غرور سیاسی؛ احساس تعلق و افتخار به کشور، مردم، نظام سیاسی و تاریخ مورد نظر. ۲- رضایت سیاسی؛ میزان احساس راحتی با نهادهای سیاسی و نخبگان سیاسی و تصمیمات سیاسی. ۳- اعتماد سیاسی؛ انتظار ‌به این­که رفتار سیاسی دیگری به طور قابل پیش ­بینی دوستانه است (کردی، ۱۳۸۸: ۱۲۶و۱۲۵).

 

در نهایت همان­طور که اشاره شد، بسیاری از محققان ایرانی- نظیر حسینی (۱۳۸۶) در پایان نامه خود با عنوان رابطه برخورداری از انواع سرمایه (اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) و نوع نگرش به عدالت اجتماعی- مفاهیم نگرش و گرایش را مترادف دانسته و هر دو را معادل مفهوم attitude به کار ‌گرفته‌اند. ما در این پژوهش با توجه به موضوع مورد مطالعه، مفهوم گرایش را قدری متفاوت از نگرش در نظر گرفته و آن را ترجیح داده ایم. در واقع ما گرایش سیاسی را به عنوان سازه­ای با سه بعد شناختی و ارزیابی، احساسی و عاطفی، و انگیزشی یا آمادگی برای عمل پاسخگویان نسبت به نظام سیاسی موجود در ایران به کار خواهیم برد.

 

۲-۲-۲ ابعاد و انواع گرایش‌های سیاسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...